آن روزها گنجشک را رنگ می کردند
و بجای قناری می فروختن
این روزا هوس را رنگ میکنند
و جای عشق می فروشند
آن روزا مال باخته می شدی ٬
این روزا دلباخته !!!!
![](http://uploadpa.com/beta/12/uwnlt65litj3vad46r4.jpg)
دو شنبه 30 بهمن 1391برچسب:
,
| 18:28
| مهزیار
|
چقدر دلم می خواهد نامه بنویسم...
تمبر و پاکت هم هست و یک عالمه حرف...
کاش کسی جایی منتظرم بود...
![](http://images.persianblog.ir/438892_2L9Mm6Ru.jpg)
دو شنبه 30 بهمن 1391برچسب:
,
| 18:5
| مهزیار
|
خدایـــا ببین چگونه دلــــم را هر روز به بهانه ای میشکننـ ــ ـد؟؟
این دو پاهای انسان نما
نمیگذارند چیزی در سینه ام بتپد...
میبینی؟؟؟
دیگر قـلـــبـی برای شکستن نمانده...
بغض میکنم...
آه میکشم....
نگاه ها پر ترحم میشود... انگار باید فـــــقـــط خفه شد...
![](http://manooooto.persiangig.com/image2/000asz%20www.patoogh%20(3).jpg)
دو شنبه 30 بهمن 1391برچسب:
,
| 17:58
| مهزیار
|
غمگینم؛
همانندِ مرد هزار چهره که می گفت :
نمی دونم چرا تو زندگیم، هِی نمیشه ...!
![](http://s3.picofile.com/file/7530513866/boghze_laanati.jpg)
دو شنبه 30 بهمن 1391برچسب:
,
| 17:53
| مهزیار
|
تنهایی یعنی
بدونی که هیچ کسیو نداری
امــــا
به همه بگی یه عالمه آدم
دورتو گرفته
![](http://alinikfarjam.persiangig.com/biapik2pik/%D8%A2%D8%B1%D8%B2%D9%88/%D8%A2%D8%B1%D8%B2%D9%88%20(7).jpg)
دو شنبه 30 بهمن 1391برچسب:
,
| 17:51
| مهزیار
|
رد پاهایم را پاک می کنم به کسی نگویید:
من روزی در این دنیا بودم...
خدایا!
میشه استعفا بدم؟؟
کم اوردم!رد پاهایم را پاک می کنم به کسی نگویید:
من روزی در این دنیا بودم...
خدایا!
میشه استعفا بدم؟؟
کم اوردم!
![](http://upload.tehran98.com/img1/qmrsxiza719s9zgpy8ul.jpg)
دو شنبه 30 بهمن 1391برچسب:
,
| 17:28
| مهزیار
|
تـو چـه میفـَهمی از روزگـآرم..
از دلتـَنگی ام...
، گـآهی بـﮧ خـُدا الـتــمـآس میکُنــَم
...
خوابــَت را ببینــَم،
میفـَهمی؟!!
فقـط خوابـــَترا...
دو شنبه 30 بهمن 1391برچسب:
,
| 13:33
| مهزیار
|
می شود قلبت
از سینه ات بزند بیرون؟
به سوی من پر باز کند
پرنده شود؟
من اینجا بنشینم
... روی تخته سنگ تنم
به پرنده های آسمان نگاه کنم؟
می شود؟
از امروزهمه ی پرنده هاقلب توست...
دو شنبه 30 بهمن 1391برچسب:
,
| 13:0
| مهزیار
|
آن که مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت
در این خانه ندانم به چه سودا زد و رفت
خواست تنهایی ما را به رخ ما بکشد
تنه ای بر در این خانه ی تنها زد و رفت!
![](http://www.jazzaab.ir/upload/4/0.117168001356451598_jazzaab_ir.jpg)
یک شنبه 22 بهمن 1391برچسب:
,
| 16:59
| مهزیار
|
به خودت می آیی،
یادت می آید دیگر نه کسی است که از پشت بغلت کند،
نه دستی که شانه هایت را بگیرد،
...
نه صدای که قشنگ تر از باد باشد
تنهایی یعنی این..
![](http://fatemeh2125.persiangig.com/image/3.jpg)
یک شنبه 22 بهمن 1391برچسب:
,
| 16:45
| مهزیار
|
گاهــــی دلم بی هــوا، هوایت را میکنــد ...
هوای تویی که هیـــچ گاه هوایم را نداشتــــی ...!!!
![](http://architectur.ir/up/uploads/13605026931.jpg)
یک شنبه 22 بهمن 1391برچسب:
,
| 16:43
| مهزیار
|
![](http://dc340.4shared.com/img/khZLA_kU/s3/0.7071074866909025/DSC01241.jpg)
نه
که هرشب در خیال خسته من می نشست
شیشه عمرمرا با دست های خود شکست
آن که بر زخم دلم مشتی نمک پاشید و رفت
آخرش پیوند مهری با من عاشق نبست
آن که جز زخم زبان در زندگی چیزی نگفت
یاد او در این جهان تاعمر دارم با من است
چشم هایش شورشی در من پدید آورد و رفت
دستهایش تار و پودم را ز یکدیگر گسست
رنگ خاموشی نمی گیرد به خود در زندگی
شعله عشقی که تا خون در دل رگ هام هست
گام هامان درهجوم نوجوانی سست بود
اینک اینجا دورازهم دست هامان روی دست
کاش می شد قاب می کردم به آرامی همان
لحظه ای که با نگاهی روبرویم می نشست*****
یک شنبه 22 بهمن 1391برچسب:
,
| 15:0
| مهزیار
|
از کــــودکی پـــرســیـدن عــشق چــیـست ؟ گــفـت : بـــازی
از نــــوجـوانی پــرسـیـدن عــشق چــیست ؟ گــفـت : کـــیـنـه
از جـــوانـی پـــرســیـدن عــشق چــیـست ؟ گــفـت : پــــول و ثـــروت
از پــــیـری پـــرســیـدن عـــشق چــیـست ؟ گــفـت : عـــــمـر
از گـــل پـــرســیـدن عـــشق چــیـست ؟ گــفـت : از مــن خــوشـبـوتـر
... از پـــروانـه پـــرســیـدن عـــشق چــیـست ؟ گــفـت : از مــن زیــبـاتـر
از خورشید پرسیدن عشق چیست؟ گفت : از مــن ســـوزانــتـر
و در آخـــر از خــــود عـــشـق پـــرســـیـدن :
ای عـــشق تـــو کـــیـستی . . ؟
گـــفـت : بـه خـــدا قــــسـم ، نـــگاهـی بـــیـش نـــیـستـم . . !
یک شنبه 22 بهمن 1391برچسب:
,
| 12:27
| مهزیار
|
گوشه هم نــدارد که یـک گوشه اش بنشینم ُ نفسی تــازه کنم ...
گــرد ِ گــرد است ...
این زمین لعنتی !!!
![](http://architectur.ir/up/uploads/13604870821.jpg)
یک شنبه 22 بهمن 1391برچسب:
,
| 12:23
| مهزیار
|
عشق ؛چه زیبا بود اگر با تو بود.
عشق ؛چه زیبا بود اگر فقط یکبار، فقط یکبار در چشمانت نشانی از آن می دیدم.
عشق ؛چه زیبا بود اگر تنها قلبت برای من میتپید.
عشق ؛چه زیبا بود اگر دستانت گرمی میداد به دستانم.
عشق ؛چه زیبا بود اگر طنین صدای زیبایت در گوشم یک بار دیگر می پیچید.
عشق ؛چه زیبا بود اگر مثل قدیم یک بار به لبانت دوستت دارم را می آوردی.
عشق ؛چه زیبا بود اگر من را لایق دیدن چشمانت میدانستی.
عشق ؛چه زیبا بود اگر فقط من بودم و تو بودی و دیگر خدا
![](http://uploadtak.com/images/g145_10.jpg)
شنبه 21 بهمن 1391برچسب:
,
| 23:42
| مهزیار
|
امشب خسته تر از همیشه ام
کاش می شد گوشه ای نوشت
خدایا
امشب خیلی خسته ام
دیگه بیدارم نکن...
![](http://aryaclick.net/img_gallery/etc/6/health/taki/980.jpg)
شنبه 21 بهمن 1391برچسب:
,
| 23:21
| مهزیار
|
باهم بودیم
اما تو رفتی...
نتوانستم پیدایت کنم
و به امید اینکـه هنوز در این دنیایی
باران شدم تا در جایی بدون سقف و چتر پیدایت کنم!
![](http://www.bebinin.com/wp-content/uploads/2012/03/5665544.jpg)
شنبه 21 بهمن 1391برچسب:
,
| 15:3
| مهزیار
|